×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

true

ویژه های خبری

آیت‌الله سعیدی قهرمانی روح‌الله رستمی در مسابقات پارالمپیک را تبریک گفتسومین مدال طلا پارالمپیک بر گردن حسین گلستانی آویخته شدآیین بزرگداشت شهدای قیام ۱۷ شهریور در قم برگزار شدسال جدید تحصیلی حوزه‌ های علمیه آغاز شدتاکید استاندار قم بر اجرای طرح‌های تشویقی برای تسهیل ازدواج و فرزندآورینمایشگاه یاد یاران در قم برپا می‌شودیادواره ۸۳ شهید دهستان نیزار قم برگزار شدبازگرداندن ارز دولتی به خزانه بیت المال در قمکاهش 15 درصدی تعداد زائران اربعین اعزامی با ناوگان عمومی دراستان قمسفیر سودان به حرم مطهر حضرت معصومه(س)مشرف شدبرخورد دو خودروی سواری در محور دلیجان به قم با 8 کشته و مجروحخدمت‌رسانی به زائران خارجی در مسجد مقدس جمکران۱۰۰ میلیارد تومان به تملک اراضی در منطقه ۲ شهر قم اختصاص یافتافتتاح رسمی تقاطع غیر همسطح شهدای جبهه مقاومت در ورجاننزدیک به دو هزار فقره تسهیلات قرض‌الحسنه در قم پرداخت شدقاچاق سوخت یارانه‌ای به جای صادرات هیدروکربن در قمتقاطع غیر همسطح باغیک_تفرش به بهره برداری رسیدنصب تابلو هشدار خطر غرق شدگی در سدها و حریم رودخانه های قمکمبود پارکينگ معضل اصلی ترافيک در شهر قمنشست مجمع نمایندگان استان قم برگزار شد
به بهانه گرامی داشت روز معلولین؛
true
مریم یواشه : معلولیت پایان راه نیست
مریم یواشه در سال 1348 پا به‌ عرصه‌ی حیات گذاشت. وقتی پدر و مادرش نام او را مریم گذاشتند، شاید تصورشان این بود که او هم مانند دیگر مریم‌ها بزرگ شده، قد کشیده و در کوچه‌ و بازار شهر راه رفته و سرانجام در میان جمعیتی سرگردان، اسیر زندگی تکراری خواهد شد و بعد هم بی نام و نشان، خدا حافظی خواهد کرد.

آن روز چه کسی فکر می‌کرد این تولّد، تولد جسمانی اوست و مریم تولّدی دیگر خواهد یافت. تولّد واقعی مریم در گلستان شعر و ادب اتفاق افتاده و مریم گل آن گلستان خواهد شد. 

او نه تنها در این گلستان قد کشید و خواهد خرامید، بلکه زیبایی‌های گلستان شعر و ادب را با رایحه‌ ی فرح‌افزای غزل‌هایش به ابرهای آسمان خواهد سپرد تا باران عشقی شده و به کام تشنگانش فرو ریزد. 

مریم باید به‌جای گم شدن در میان جماعت سرگردان کوچه‌ها و خیابان‌ها، جسمش را در پشت پنجره‌ی اتاقی کوچک، همچون یک قناری عاشق در قفس، زندانی کند  تا آواز دل‌نشین گرایلی‌ها و قوشماهایش،  عشق‌ورزان را مست و مدهوش کرده و آهنگ بایاتیلارش جان‌های پژمرده را به رقص سماع درآورد. 

مریم باید از جسم بگذرد تا جانش اوج گرفته و از میان نرده‌های پنجره،  در میان ابرها به پرواز در آید، کوه‌ها، درّه‌ها و بیابان‌ها را در نوردد، و بذر عشق را در جای‌جای آن‌ها کاشته تا دنیا را گلستان کند. 

آری، امروز ه مریمی که در گلستان شعر و ادب متولد شده، اکنون در آغوش پنجره بزرگ شده است. او می سُراید و در سروده‌هایش عاشق می‌شود، عاشق می‌آفریند، عاشق می‌کُشد، عاشق بی‌وفا را طرد می‌کند وبرای عاشق دل‌سوخته دیگری، جان فدا می‌کند. 

مریم در میان شعرای اهل دل، دل‌ربایی می‌کند، تا جایی‌که آنان در صف وصف‌کنندگانش ایستاده و به نوبت در وصفش شعرها می‌سُرایند. آن‌ها به این دل‌دادگی افتخار هم می‌کنند. ترکی سُرایان به ترکی‌سرودنش می بالند، چون مریم ترکی‌سُرا است. فارسی‌سُرایان به فارسی سرودنش می‌نازند، چون مریم فارسی‌سُرا است. 

حالا این دختر دیگر دختر دیروز نیست ،مریم شمعی شده که  پروانه‌ای چون مادر عزیزش شب و روز به دور او می‌چرخد و باغبان‌وار از گل مریمش باغبانی کرده و با شنیدن غزل‌هایش خستگی را برای لحظاتی از تن بیرون می‌کند. 

امروز کسی خانه‌ی کوچک و ساده‌ی مریم را اتاقی محقّر در کوچه پس کوچه‌های ساوه، نمی‌پندارد، بلکه آن‌جا را شیشه‌‌عطر مریمی می‌پندارد که بوی رایحه‌ی اشعارش در کوی و برزن دیار ساوه به شدت پیچیده و مشام رهگذران را سخت می‌نوازد. 

امروز، ساکن آن خانه، تاج افتخاری شده است بر سر شعر و ادبیات ایلات، عشایر ، روستا ، شهرنشینان ترک‌زبان و مجموع ساکنین ترک و فارس  6 استان و کم کمک می‌رود تا نغمه‌های زبوری‌ گونه اش نه‌تنها در اندرون مرزها پژواک عاشقان شود، بلکه مرزها را هم درنوردیده و در آن‌سوی مرزها نیز بر عمق جان‌ها نشسته و تشنگان آب حیات را جانی دوباره می بخشد. 

مریم بانوی شاعر، از گلستان شعر و شعور، این روز ها دسته‌گلی به نام  "پنجره‌دَن..." فراهم آورده و به قبیله‌ی شعر و ادبیات تقدیم کرده است تا امروزی‌ها روح و روانشان را با آن صفا بخشیده و برای آیندگان نیز یک یادگاری کوچک داشته باشند.

گوارای وجودتان باد بر شما مردم عزیز، حضور چنین مریمی در میان جمعتان‌ که عطر غزل‌هایش محفل‌ آرای ترانه هایتان است. 

مبارک باد چنین تاج افتخاری بر شما مردم شریف ایران و بویژه شهر ساوه که سرتان با آن بر فراز است و به آن می‌بالید. 

درود بر شما اقوام ترک‌زبان که ایل‌ها و قبیله‌های‌تان، در بطن خود، پرورش دهنده‌ی لؤلؤ و مرجان‌هایی درخشان هستند که مانند ستارگان در آسمان شعر و ادب می‌درخشند. 

پاینده باد ایران عزیز ما با جمهوری اسلامی‌اَش که بزرگی مردان و زنانش زبانزد جهانیان است و کور کننده‌ی چشم بدخواهان.  

معلولیت پایان راه نیست

ونکته آخر درسی بود که من از سرگذشت این شاعره معلول گرفتم و آن اینکه معلولیت پایان راه نیست بلکه آغاز جدید و شروع دوباره ای در زندگی دنیا است که می تواند ما را تا رسیدن به معراج و اشرف مخلوقات همراهی کند.

یواشه هرچند مادر زادی معلول نبوده است ولی معلولیت‌اش نوعی بیماری ژنتیکی است که از کودکی استخوان‌هایش شروع می‌کنند به نرم شدن و به تحلیل رفتن و در نهایت بدن از حرکت می افتد.

چهره شاعر برجسته‌ای است و درمیان شعرای شش استان‌ قم، مرکزی، همدان، زنجان، قزوین، البرز جای‌گاه بالایی دارد و شعرای سرشناس زیادی در وصفش شعرها سروده‌اند.

اما این روزها مریم یواشه دوتا آرزو دارد:

۱- زیارت حرم امام رضا علیه السلام

۲- چاپ کتاب اشعار فارسی اش

هرکسی می تواند آرزوی این شاعره معلول را تحقق بخشد بسم الله ..

عظیم سرودلیر 
پایان پیام

true

true
false
true